فرآیند آموزش
فرآیند آموزش به معناى مجموعه اى است از آنچه که شاگرد در مدرسه از طریق برنامه درسى آشکار و پنهان مى آموزد و یا فرصت آموزش را به خاطر جاى نگرفتن در برنامه درسى پیدا نمى کند.
درک معلمین، اولیا و دانش آموزان از این فرآیند چیست؟
نقطه اى را که دانش آموز از نظر علمى در آن قرار دارد و جایگاه دانش آموزان در هر مقطع و درس و کلاس کجاست؟
هدف هاى رفتارى که باید به صورت مشاهده دربیاید و با ابزار و ملاک هاى عینى ارزشیابى شود چیست؟
تا چه اندازه به هدف ها، محتوا، فعالیت هاى یادگیرى دانش آموزان، روش هاى ارزشیابى راهبردهاى تدریس، ابزار یادگیرى، زمان و مکان یادگیرى پرداخته ایم و محیط هاى آموزشى مان عوامل اجرایى، معلم و مسئولان با این امور آشنا هستند. آیا واقعاً نقطه شروع همه فراگیران یکسان است؟ آیا همه باید به یک شکل و شیوه مورد ارزشیابى قرار بگیرند؟ آیا ارزشیابى ها استاندارد است؟و داراى اعتبار هستند؟ مى توانند هدف هاى رفتارى موردنظر را بسنجند؟ باتوجه به مراحل پدیده آموزشى صحبت درباره افت تحصیلى نباید سطحى و گذرا باشد. کلیه مراحل از شروع نوشتن ارزش ها، دیدگاه ها، هدف تا آخرین مرحله اجرا و ارزشیابى یک به یک با شیوه هاى همه پرسى، پرسشنامه، همایش، سمینار، تحقیقات آمارى باید مورد بررسى قرار گیرد تا به عوامل موثر در افت تحصیلى به شیوه علمى دست یافت.
• عوامل موثر در افت تحصیلى
۱- محتواى آموزشى
۲- سطح علمى معلم
۳- ناآشنایى با حیطه عاطفى و علمى دانش آموز
۴- کلى بودن هدف ها- بى ارتباطى هدف ها با جهت گیرى برنامه ریزى
۵- نامشخص بودن هدف هاى رفتارى
۶- در دسترس نبودن کتب راهنماى تدریس براى معلم
۷- ناهماهنگى فرهنگ خانواده و نیاز جامعه با نتیجه آموزش
۸- وسعت علم
۹- عدم توالى منطقى موضوع هاى درسى
۱۰- عدم بررسى مشکل یابى در امر تدریس
الف: محتواى کتب درسى
در کشور ما محتواى کتب درسى توسط دفاتر تحقیق و تالیف کتب درسى به وسیله اساتید متخصص تدوین مى شود. سطح ارتباط مولفین کتاب با عوامل درگیر با محتواى کتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش آموز و تقاضاى معلم بى اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیک وجود ندارد. لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلى خود به تعیین محتواى درسى پرداخته اند. موضوع هاى درسى مدون به عنوان منبع اصلى اطلاعاتى در برنامه آموزشى ایجاب مى کند که یک سازماندهى منطقى و از پیش تعیین شده داشته باشیم. حتى گام هاى تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه آموزشى بتواند به نحوى موثر و کارآمد به انتقال دانش بپردازد. با توجه به حجم کتب و نامتناسب بودن با درک و فهم دانش آموز و حتى زمان و مکان آموزشى با چالش هاى جدى روبه رو هستیم. با این شیوه جریان یادگیرى به یک جریان مکانیکى مبدل شده. نقاط ضعف این شیوه طرح محتواى کتب درسى عبارتند از:
۱- معلومات تکه تکه شده و مجزا از یکدیگر در قالب دروس مجزا ارائه مى شود لذا سریع فراموش مى شود و از کاربرد علوم آموخته شده کاسته خواهد شد.
۲- برنامه درسى با موضوع محور ارتباطى با دنیاى واقعى دانش آموز ندارد و مسائل و مشکلات و امور زندگى دانش آموز به طور پیوسته در برنامه درسى او گنجانده نشده است.
۳- به توانمندى ها، علایق و نیازها و تجربه هاى گذشته دانش آموزان توجه کافى مبذول نمى شود. لذا انگیزه هاى لازم براى یادگیرى از آنها را سلب مى کند.
۴- محتواى کتب باید با زندگى طبیعى بیگانه نباشد.
۵- درک دانش آموز از محتوا نباید تحت الشعاع کمیت آموزش قرار گیرد.
۶- مهارت هاى شناختى مورد توجه قرار گیرد.
۷- باتوجه به گسترش دانش بشرى و پیداشدن قلمروهاى جدید در علم و کثرت موضوع هاى درسى هماهنگى با طول زمان کلاس، تعداد شاگردان و فضاى آموزش ندارد.
از طرفى مى دانیم:
۱- همه معلمین توان طراحى درسى را ندارند.
۲- همه متخصصین هم آشنایى با تدوین برنامه درسى را ندارند.
۳- برنامه درسى هاى روییدنى که از تعامل بین معلم و شاگرد به وجود مى آید به هدف هاى اجتماعى تعلیم و تربیت و میراث فرهنگى نمى تواند توجه کافى مبذول کند.
۴- به هدف هاى مشترک و عام دست نمى یابیم.
لذا نیاز داریم:
۱- متخصصین رشته هاى گوناگون با ادبیات برنامه ریزى آشنا باشند.
۲- مولفین در محل اجراى محتواى درس قرار بگیرند.
۳- به نقد و بررسى محتوا پرداخته شود.
۴- نظرات معلمین، نیازهاى دانش آموزان و جامعه و تجزیه و تحلیل بررسى ها را یکپارچه کنند.
تصمیم گیرى هاى آگاهانه مبتنى بر روش هاى روشن بینانه متکى بر اهداف کلى باشد و توان اجراى اهداف رفتارى را نیز داشته باشد.
۵- محتواى دروس با تغییرات علوم، جوامع، علایق و نیازهاى یادگیرنده و جامعه متغیر باشد.
ب: سطح علمى معلم
معلمى چیزى فراتر از یک تخصص علمى است. معلم باید با زمینه هاى تربیتى، روانشناسى، برنامه ریزى، طرح درس و شیوه هاى آموزش آشنا باشد که این امر با یک برنامه ریزى دقیق در سطح دانشگاهى که معلمین بعد از دستیابى به تخصص رشته اى باید در علوم رفتارى دوره ببینند بعد از تسلط کامل به جریان آموزش وارد نشوند. شغل معلمى جاى آزمون و خطا نیست. متخصص آگاه و کاردان باید معلم باشد. معلمان در دوره هاى تربیت معلم براى تدریس و برنامه ریزى آگاهى هاى لازم را کسب کنند شناخت دائمى با نیازهاى دانش آموزان لازمه کار معلمى است. در دنیاى امروز نقش حاکمانه معلم که زاییده خبرگى اوست به نقش تسهیل کنندگى و مشاور و راهنماى یادگیرنده تبدیل شده.
ج: ناآشنایى با حیطه عاطفى دانش آموزان
در سیستمى که یادگیرى براساس علایق و نیازهاى فراگیران نیست ایجاد انگیزه تقریباً صفر است و در صورتى که انگیزه و رغبت درونى براى یادگیرى لازم است مواجه شدن کودک با مسائل واقعى ایجاد شگفتى، کنجکاوى و محرک درونى براى او مى نماید و احتیاج به تشویق و تنبیه و محرک هاى بیرونى ندارد. در سیستم ما دانش آموزان به کسب دانش و معلومات نائل مى شوند اما سطحى و صورى و متکى بر حافظه آنها است در صورتى که یادگیرى باید معنادار و پایدار باشد.
مهمترین انتظار از سیستم آموزشى تربیت عقلانى است. حال ما تا چه اندازه فرزندانمان را با مسائل واقعى مواجه مى کنیم تا تفکر کنند و با عقل و تدبیر خود به حل مسئله بپردازند.
موضوع تعلیم و تربیت رشد در بعد عقلانى، عاطفى، اجتماعى و اخلاقى است.
ادراک صحیح مطلب، مقایسه نظرات، درک ارتباط میان مطالب، استنتاج، استدلال و ارزیابى تا چه حد در برنامه هاى آموزشى ما دنبال مى شود. مسئولیت پذیرى، رعایت حقوق دیگران، ارزشگذارى به کار دیگران و در نظر گرفتن عدالت در بحث تا چه اندازه مدنظر واقع مى شود.
پس بررسى افت تحصیلى فقط بررسى چرایى آمار مردودى و تجدیدى نیست چه بسا کسانى که مردود مى شوند ولى از نظر موضوع تعلیم و تربیت به مرحله رشد رسیده اند و چه بسا سیستم ارزشیابى ما دچار نواقصى است.
در سیستم آموزش و پرورش تا چه حد کارایى (انگیزه* تخصص) تقسیم بر (هزینه* زمان) کلاس اندازه گیرى مى شود.
به اقتصاد زمان نظرداشتن باید یکى از اهداف ما باشد.
استقلال عقلانى و سرعت در انتقال یادگیرى، افزایش بازدهى آموزشى را فراهم مى آورد. با چنین تفکراتى هر دانش آموز برنامه آموزشى خاص خود را نیاز دارد. هر دانش آموز باید نقطه شروع و جایگاهى را که در آن قرار دارد شناسایى کند و پیوستن بین مطلب جدید و قدیم برقرار شود و هر شخصى با سطح خود ارزشیابى شود.
مهارت هاى چگونه یادگرفتن و کشف مجهول را باید در اختیار دانش آموزان قرار داد. متاسفانه در شرایط کنونى که با نقصان هاى مهارتى معلمان روبه رو هستیم مسئولیت واگذارى این زمینه به ایشان داراى محدودیت است.
با استفاده از وسائل کمک آموزشى _ رسانه اى آموزش داده شود.
آنچه که از out come نظام بر مى آید برآورد نظامى است که نوع طراحى آن موجب گریز دانش آموزان از مدرسه شده است.
یکى از دلایل ترک بى موقع مدرسه بى ارتباطى محتوا با زندگى و شغل و جامعه آنان است. باید در نظام آموزش و پرورش ظرفیت ایجاد ارتباط زندگى و مدرسه را به وجود آوریم تا از نرخ ترک تحصیل بکاهیم. نجات نظام آموزش و پرورش از حالت خشک و بى روح انتزاعى و بى معنا براى دانش آموزان شاید یک راه اصلى جلوگیرى از افت تحصیلى باشد.
تطابق کیفیت یادگیرى در محیط هاى آموزشى با یادگیرى هایى که در محیط هاى طبیعى اتفاق مى افتد در مدرسه در قالب زنگ ها با یادگیرى موضوعى سر و کار داریم، حال آن که در وراى مرزهاى مدرسه افراد در بستر زمان به گونه اى جارى و پیوسته بدون تقسیم بندى حوزه اى از دانش زندگى مى کنند، باید مشوق پویایى و رفتار خلاق دانش آموزان بود.
هدف آسا ن کردن کار معلم و سازمان نباشد بلکه هدف باید آنچه باشد تا یادگیرى موثر و کارا رخ دهد. پژوهش ها موید آن است که مغز انسان در دریافت معنا و مفهوم به کاوش براى کشف نقشه ها و پیوندهاى متقابل میان عناصر و مولفه هاى یادگیرى مى پردازد لذا طراحى آموزشى باید برمبناى ارتباط و پیوندى منطقى موجه باشد و با تلفیق مطالب از وجود مطالب تکرارى غیرضرورى بکاهیم و پیوسته و مستمر در حال پالایش برنامه هاى درسى باشیم و پیوسته و مستمر در حال آموزش معلم (در حین خدمت) باشیم. هر برنامه اى علاوه بر معیارهاى عقلانى مستلزم در نظرگرفتن